عبدالکریم حسین زاده
نماینده مردم نقده و اشنویه در مجلس شورای اسلامی
این روزها از میان چهرههای تئوریسین، چپ، راست و سابقون اصلاحطلب نقدهای زیادی به عملکرد اصلاحطلبان در مجلس، شورای شهر و مدیریت فضای سیاسی وارد میشود که صد البته بسیاری از این نقدها وارد است اما درباره تأثیرگذاری و اثربخشی آنها تردید جدی دارم. البته پیش از هرچیز باید اثربخشی یا بهعبارتی اهداف و گاهی انگیزههای این خودانتقادیها را تعریف و بررسی کنیم که اتفاقا کمک زیادی میکند تا علل اثربخش نبودن آنها برای ما روشن شود.
واقعیت این است که خودانتقادی یعنی بازبینی و واکاوی نظری و عملی عملکرد اصلاحطلبان از سال ۹۲تا به امروز یک ضرورت است اما انگیزهها و اهداف این خودانتقادی به اندازه خود آن اهمیت دارد و به قولی رنگ و بوی انگیزهها تأثیر مستقیم بر سمت و سوی این خودانتقادیها و شاید مهمتر از هر چیزی میزان پذیرش آنها از سوی جامعه و پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان خواهد داشت. بنابراین میتوان انگیزههای پشت این خودانتقادیها را به غلط و درست تقسیم کرد. بهنظر من انگیزههای غلط آنهایی است که ما را از پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان و جامعه دور میکند و انگیزههای درست آنهایی است که باعث ایجاد رابطه مجدد میان ما و آنها میشود؛ حتی اگر در این رابطه صریحترین و تندترین انتقادها را به جان بخریم.
بازیگران بازیهای منسوخ: یکی از انگیزههای غلط این خودانتقادیها که سبب عدمتأثیرگذاری آنها خواهد شد میتواند راهانداختن بازی قدیمی و منسوخ «کیبود کیبود مننبودم!» باشد. البته این انگیزه غلط، بروزها و نمایشهای پیچیدهای دارد اما هر جا که شاهد هستیم عزیز اصلاحطلبی با هر نوع بستهبندی نظری، انگشت اشارهاش را تنها به سوی دیگران گرفته اما خودش غایب ز میانه است و حرفی از کاستیها و نقصان خودش نمیزند یعنی بازی «کیبود کیبود من نبودم!» در جریان است. به هرحال پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان که به اعتراف خود ما از انسانهای فرهیخته، تحصیلکرده و با فرهنگی تشکیل شده این بازی را میفهمد و آن را نوعی توهین به شعور خودش میداند و فاصلهاش را بیشتر میکند. این نوع از خودانتقادیها در کنار عمق بخشیدن به فاصلهها اسباب تنفر فردی، تقابل درونگفتمانی و تعمیق گسستها نیز میشود.
کیسه دوزان سیاسی: «کیسهدوزی سیاسی» هم یکی از انگیزههای غلط خودانتقادی است که خیلی زود توسط پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان تشخیص داده میشود و عزیزانی که تصور میکنند با طرح مباحث خودانتقادی با این انگیزه میتوانند منبع قدرت جدیدی را برای خودشان دست و پا کنند و از هم جریانیها سبقت بگیرند یا حتی در دل رقیب تا بن دندان مسلح جایی برای خودشان باز کنند، ره به جایی نخواهند برد و طرفی نخواهند بست اما بهطور حتم سبب کاهش اعتماد به جریان اصلاحات و تضعیف هر چه بیشتر آن در اذهان خواهند شد.
خودقهرمانپنداران: برخی عزیزان هم با این انگیزه وارد بازی خودانتقادی میشوند که به زعم خودشان یک «جای خالی ارزشمند» را پر کنند که در شرایط کنونی خالی است و البته میدانیم که همیشه پر کردن این جاهای خالی چه منافع پر زرق و برقی دارد. این عزیزان تصور میکنند که با خودانتقادی کردن، ارزشمندتر و مثبتتر تلقی میشوند و بهاصطلاح میتوانند خودشان را در فضا و معادلات تازه سیاسی جایگاهیابی کنند اما این انگیزه هم نه برای آنها و نه برای اصلاحات فایدهای نخواهد داشت زیرا باز هم پای یک پایگاه اجتماعی با شعور و فهمیده درمیان است.
تحلیل در فضای انتزاع: «تحلیل با هدف تحلیل» هم یکی دیگر از انگیزههای غلط خودانتقادی است که بیشتر در عزیزان تئوریسین و البته برخی چهرههای قدیمی وجود دارد. این عزیزان مدام با مفهومسازی و ارائه بستههای نظری یا نقل قولهای بریده از چهرههای نظری مشهور سعی دارند وضع موجود را قابل فهم کنند و شاید راهحل هم نشان دهند اما از یکسو گاهی آن قدر پیچیده حرف میزنند که فقط خودشان و احتمالا نزدیکانشان متوجه حرف آنها میشوند یا گاهی آن قدر دور از نگاه و احساس پایگاه اجتماعی قرار دارند و در توجیه وضع موجود میکوشند و میخروشند که خود انتقادیشان حکم مونولوگ با خودشان را پیدا میکند، بیآنکه ارتباط جدیدی با پایگاه اجتماعی برقرار سازد.
چه باید کرد: بگذارید صریح بگویم که از نظر من انگیزه طرح خودانتقادیها به اندازه انگیخته یا خود موضوع اهمیت دارد. یادمان باشد اگر این انگیزهها غلط باشد، اثربخشی انتقادها تنها در صفر ضرب نمیشود و حکم ضرب آنها در یک عدد منفی بزرگ را دارد. باید قبول کنیم پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان از درک و شعور بالایی برخوردار است و از حساب و کتاب و کار، بیش از آنچه برخی عزیزان فکر میکنند، سر در میآورد.حرف من چیست؟ حرف من این است که خودانتقادی و بازبینی عملکردها و آدم از نان شب هم برای اصلاحطلبان واجبتر است اما با انگیزه درست یعنی با هدف کمکردن فاصلهها و انجام گفتوگو. واقعیت این است که پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان جریحهدار شده، پیوندهای عاطفیاش با ما سست شده و از نقطه تفاهم با ما فاصله گرفته است. مهمترین هدف خودانتقادی باید ترمیم این وضعیت باشد؛ فارغ از اینکه پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان در انتخابات آتی چه تصمیمی میگیرد و چگونه پای صندوق خواهد آمد. دوستان! باید انتخابات بهمعنای کسب یا ماندن در قدرت را در خودانتقادیمان فراموش کنیم و به جای حرفزدن کمی هم گوش کنیم. بله! گوشکردن در خودانتقادی، مهمتر از گفتن است.