فرهنگ و هنر

در جست‌وجوی آواز، کردستانِ ایران عراق، ترکیه و سوریه را زیر پا گذاشتیم

علی نامجو

 

سابقه آشنایی و دوستی با او به سال‌ها قبل و حضور او در گروه مولانا به سرپرستی محمدجلیل عندلیبی برمی‌گردد. از آن روز او جزو معدود نوازندگان آن گروه بود که هر از چندی سراغی از دوست روزنامه‌نگارشان می‌گرفتند و جویای احوالش بودند. در طول همه این سال‌ها روزهای پرفرازونشیب زیادی را سپری کرد و در همه این روزها من هم در عدد کسانی بودم که پیگیر حال و روزش می‌شدم و فارغ از هنر و تخصصش در عرصه موسیقی دوستدار مهر و محبتش بودم. چند روز قبل که بنا داشتم درباره آخرین کارهایی که دارد انجام می‌دهد با او گفت‌وگو کنم اما متوجه رخ دادن اتفاقی ناگوار برای این دوست مهربان و هنرمند شدم. او هنوز راه درازی در پیش دارد، اما خیلی زود گرد پیری بر ریش و موهایش نشسته و حالا قلبش هم با او سرِ ناسازگاری گذاشته است. آراس رجبی بیش از ۳۰ سال از عمرش را صرف موسیقی کرده و در حال حاضر یکی از برترین نی‌نوازان زنده در ایران به شمار می‌رود. او کتابی جامع در زمینه آموزش ساز «نِی» به رشته تحریر درآورده و علاوه بر این، اثر دیگری را در حوزه مکتوب با همکاری موزیسین‌هایی برجسته در حوزه موسیقی کُردی تألیف کرده است. او تا پیش از اتفاقی که اخیرا برایش رخ داد، مشغول فعالیت روی سه ملودی متفاوت با آثار گذشته‌اش بود، اما فشار عصبی سبب شد در هفته‌ای که گذشت، ساعت‌هایی را در بیمارستان سپری کند. با این موزیسین شناخته‌شده قرار بود به بهانه کارهای تازه‌اش گفت‌وگو کنیم، اما بستری شدن چندساعته‌اش در بیمارستان شد دلیل گفت‌وگوی حاضر که ماحصلش را در ادامه می‌خوانید:

متأسفانه در روزهای گذشته به ناگهان دچار مشکل جسمی شدید و به بیمارستان نیز منتقل شدید. چه اتفاقی رخ داد؟

مدتی مشکل اعصاب داشتم، به طوری که بسیاری از مسائل، مرا به‌هم می‌ریخت، ولی چندان به این مشکل، توجه و دقت نمی‌کردم. یک روز صبح از خواب بیدار شدم و به‌یکباره دستم داغ کرد. اصلاً حسی در انگشتانم نداشتم و دستم تا شانه، سِر و قفل شده بود. انگار جسمی ۲۰۰ کیلویی روی کمر من قرار داشت. دوستانم با آمبولانس تماس گرفتند و مرا به بیمارستان بردند. پزشکان گفتند: «یکی از رگ‌های فرعی قلب شما مشکل دارد و باید این رگ به سرعت باز شود.» از آقای دکتر ماجدی نازنین بسیار ممنونم که حال خوب را به من برگرداند.

این مشکل، سابقه داشت یا به‌یکباره ظاهر شد؟

این اتفاق نشأت گرفته از تشنج و مشکل اعصاب است. همیشه از کودکی با چنین مسائلی دست به گریبان بودم، البته شدتی تا این اندازه نداشت. شاید بهتر باشد به گذشته رجوع کنم؛ علاقه بسیار زیادی به ادبیات داشتم و رشته تحصیلی‌ام در دوران دبیرستان نیز ادبیات بود. شاهنامه را می‌خواندم و با خود فکر می‌کردم فردوسی در ۳۰ سالی که برای سرایش این اثر جاودانه وقت گذاشت، چه کشید. ۳۰ سال، زمان بسیار زیادی است. مگر می‌شود آدمی به مدت ۳۰سال بر کاری متمرکز شود؟ حیف نیست قدر این ایام را نداند؟ اگرچه نمی‌توان قیاس کرد، چرا که شاهنامه، اثری بی‌تکرار است، ولی به هر حال من نیز ۳۰سال از عمرم را در موسیقی گذاشتم، اما هیچ بازتابی نداشت. این موضوع برای من بسیار جالب بوده و هست. به تازگی می‌بینیم افرادی فقط سه ماه در این حوزه فعالیت می‌کنند و جای فردی را که نیم قرن کار کرده، به راحتی می‌گیرند. از من فقط ریش سفید، سرخوردگی، بی‌انگیزگی و جسمی مانده که دیگر توان جوانی را ندارد. اگرچه همیشه اعتقاد داشته‌ام و یکی از افتخاراتم نزد وجدان خودم این بوده که هرجایی ساز نزده‌ام. البته منظورم از هرجایی، جاهای بدی نیست، ولی برای افرادی ساز زده‌ام که دوست‌شان داشته‌ام. به سفارش هیچ‌کسی کار نکرده‌ام و خودم کارهایم را انجام داده‌ام.
اگر به کارنامه من نگاهی بیندازید، می‌بینید به هیچ‌کسی وصل نشدم و تا به امروز تمام کارهایم به تنهایی صورت گرفته است. پروژه‌ها را خودم گرفته‌ام یا به نوعی به انتخاب خودم مرتبط بوده است. هیچ‌وقت زیرمجموعه کسی نبودم و این نکته، خودم را بسیار آرام می‌کند.

هم‌اکنون حال جسمی و روحی شما چطور است؟

خدا را شکر هم‌اکنون حال خوبی دارم. البته نباید فشار عصبی تحمل و به بسیاری از موارد بی‌اهمیت فکر کنم. ما جزو اقشار حساس و زودرنج هستیم و هر آنچه پیرامون خود می‌بینیم را خیلی زود باور می‌کنیم. شما می‌توانید با دو دلیل به من بگویید: «ماست، سفید نیست»، من هم می‌پذیرم و به سرعت تحت تأثیر قرار می‌گیرم، اما متأسفانه در بیرون، این‌گونه نیست و به راحتی سر ما؛ حداقل من کلاه می‌رود.
از خودم بیشتر ناراحتم، چون قطعاً خودم این مسیر را برای خودم ساختم که هر چیزی مرا اذیت کند. البته نمی‌گویم می‌خواهم سنگدل شوم.
مشخصه من واقعاً مهربانی است، ولی مواقعی ناراحت می‌شوم و با خودم می‌گویم: «چرا من که مهربانم و حتی اشیاء را دوست دارم باید چنین اتفاقاتی را تحمل کنم.» شاید باورش سخت باشد، اما وقتی سازم خراب می‌شود یا سازی را به‌جایی می‌فرستم، دلم برایش تنگ می‌شود، احساس غربت می‌کنم و حالم خراب می‌شود؛ چه برسد به انسان‌ها.
همان‌طور که گفتم خدا را شکر در حال حاضر، خوب هستم، اما باعث شد دقت کنم که آدم‌ها چقدر عجیب هستند. هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم مشکلی از لحاظ جسمی برای من پیش بیاید. این موضوع خنده‌دار است، ولی بسیاری دیگر نیز چنین فکری را می‌کنند. چقدر خوب است که همه درک کنیم احتمال وقوع مشکلات برای ما نیز وجود دارد. با این حال امیدوارم همه خوب باشند.

کتابی جامع برای ساز «نِی» نوشتید که ظاهراً جامع و البته متفاوت است. چه پارامترهایی، کتاب شما را در مقایسه با دیگر آثار مکتوب در حوزه موسیقی به‌ویژه ساز «نِی» در جایگاهی متمایز قرار می‌دهد؟

با نشر «شهر موسیقی» و آقای صادقی نازنین همکاری کردم. کار به صورت کامل پایان یافته؛ صفحه‌بندی انجام گرفته، نت‌ها نوشته و بازبینی شده است. همه بخش‌ها را شخصاً دیده‌ام و تنها چند مشکل کوچک بود که برطرف کردیم. مقدمه کتاب نیز نوشته شده است. تئوری موسیقی خیلی خوبی برای کتاب نوشته‌ام. حجم کتاب حدود ۳۰۰صفحه مرتبط به آموزش «نِی» برای دوره مقدماتی تا متوسطه است.
می‌خواستم تمام نکات مد نظرم را در یک جلد جمع‌آوری کرده و دوره پیشرفته و ردیف را نیز در کتاب بگنجانم، اما به پیشنهاد یکی از دوستان و همچنین همسرم، تصمیم گرفتم آموزش‌ها را در چند جلد کتاب مطرح کنم. در حال حاضر مشغول آماده‌سازی بخش پیشرفته و قسمت ردیف‌نوازی نیز هستم.
در حال حاضر انتظار انتشار کتاب را می‌کشم، چون همه امور مربوط به کتاب «شیوه نِی‌نوازی» انجام شده و فکر می‌کنم بسیار تأثیرگذار نیز باشد، چرا که در کتاب به نکات ویژه‌ای پرداخته‌ام.
نکاتی را مطرح کردم تا نوازنده نی بعد از مطالعه کتاب واقعاً نوازنده شود، نه این‌که صرفاً کتابی چاپ کرده باشم، در این صورت به چه دردی می‌خورد؟ سعی کردم تمام تکنیک‌های مورد نیاز یک نوازنده نی را مطرح کنم؛ نه صرفاً همان تکنیک‌های مختص ردیف‌نوازی، بلکه گام‌های مختلف، آرپژهای گوناگون و تکنیک‌های متنوع را نوشتم تا نوازندگان بتوانند در گروه‌نوازی از آنها استفاده کنند. مقصودم فقط نی‌نوازی دشتی و امثالهم نبوده است.
به نظرم امروز یک نوازنده باید خیلی قلدر باشد. باید دشتی هم بنوازد، اما باید تکنیک‌های دیگر را نیز بلد و در واقع بر تمام زوایا مسلط باشد. کتاب را خیلی دوست دارم و خودم بارها آن را مطالعه کرده‌ام. این کتاب نتیجه چهار، پنج سال تحقیق من محسوب می‌شود. در مجموع ۳۰ سال است در این مسیر قرار دارم و در حال ورود به سی‌ویکمین سال حضور در عرصه موسیقی هستم. کتاب خیلی خوبی است و بسیار دوستش دارم. به جرأت می‌توانم بگویم بسیاری از نکاتی که استادان نگفته‌اند و اصلاً در کلاس‌های خصوصی بازگو نکرده‌اند را مکتوب کرده‌ام و در کتاب قرار داده‌ام تا همه ببینند.

تجربه متفاوتی در ماه‌های اخیر داشته‌اید؟

فیلم کوتاه خیلی خوبی به کارگردانی آقای کاووس آقایی و تهیه‌کنندگی مسعود آتش‌زمزم کار کردم. نمی‌توانم فیلم را لو بدهم، چون قرار است به جشنواره‌های خارجی برود. خیلی خوب ساخته، کارگردانی و البته نوشته شده است. عوامل فیلم از فیلم‌بردار و تدوین‌گر تا طراح صحنه و بازیگران، همگی حرفه‌ای بودند. بازیگر خوب، عزیز دل من، بهراد خرازی نیز در فیلم حضور دارد.
اصلاً «بهراد» باعث شد با کاووس جان آشنا شوم. «بهراد» پیشنهاد داد من این کار را انجام دهم و از این انتخاب بسیار خوشحال هستم. «بهراد» از دوستان خوب من است. «بهراد» در جاهای بسیاری که فکرش را نمی‌کردم واقعاً کنارم بوده و در بدترین حالت‌های من، جزو اولین نفراتی بوده که جویای حالم شده است. من نیز همیشه نگرانش بوده‌ام، بسیار دوستش دارم و واقعاً عزیز دل من است.
موسیقی فیلم «یک قطره خون از نازنین» را ساخته‌ام که کاری متفاوت است. می‌توانیم بگوییم سیستم اثر به گونه‌ای موسیقی الکترونیک است؛ البته نه به معنای عام موسیقی الکترونیک، بلکه کاری مدرن است. پیانوی قطعه را همسرم، معصومه سادات رشیدی‌نیا، نواخته و من از وُکال و در واقع آواز نیز در جاهایی از اثر استفاده کرده‌ام. خانم عاطفه سادات موسوی سرکانی هم زحمت کشید و در پروژه موسیقی ما حضور پیدا کرد. بقیه سازهایی که نیاز بود را خودم نواختم و خودم هم تنظیم کردم. فیلم را به شخصه خیلی دوست دارم، چون حال خوبی دارد. امیدوارم اتفاقات خوبی برای فیلم بیفتد و مطمئنم همین‌طور نیز خواهد شد.

در حال حاضر مشغول انجام چه کاری هستید؟

یک ماه است مشغول کار روی سه ملودی خیلی خوب هستم؛ سه ملودی که آنسامبل آنها، ترکیب عود، کوزه، دمام و سازهای الکترونیک است. می‌خواهم وُکالی روی کار بخوانم؛ آوازی خیلی قدیمی از موسیقی کُردی و ردیفی. می‌خواهیم سه کلید نیز برای کار بسازیم. جا دارد بگویم اسپانسر من برای این سه ملودی؛ چه تصویر و چه صوت، یکی از دوستان خیلی خوبم، کاظم باقری، است که با جان و دل پذیرفت ما را حمایت کند.
کار زیبایی انجام می‌دهیم و فکر می‌کنم حس و حال کار خیلی خوب باشد. البته فضای آرام‌تری دارد و از تعداد ساز و تکنیک کمتری استفاده شده است. این بار سعی کردم از تکنیک ساز به مقدار زیادی استفاده نکنم، کاری روتین و خیلی معمولی انجام داده‌ام، ولی با حالی دیگر که حرفی برای گفتن داشته باشد.

کتاب دیگری نیز با همکاری موزیسین‌هایی نام‌آشنا در حوزه موسیقی کُردی در دست تألیف داشتید. سرنوشت این کتاب به کجا رسید؟

این کتاب قرار است از اول بهمن‌ماه منتشر شود. حدود ۱۲ یا ۱۳سال روی این کتاب کار کردیم؛ من، آقای اردشیر کامکار، دلیر حسین و گوران کامیل. کتاب ما در واقع رساله‌ای است که موسیقی ردیفی ایران و موسیقی ردیفی کُردی را در آن بررسی کرده‌ایم. بسیاری از آوازها و گوشه‌های کُردی، نت نداشتند و ما سختی زیادی کشیدیم تا ببینیم اصل آنها از کجاست، چون سینه به سینه شده و به امروز رسیده‌اند. با پیرمردها و پیرزن‌ها گفت‌وگو و مناطق مختلف را جست‌وجو کردیم.
کردستان ایران، کردستان عراق، کردستان ترکیه و کردستان سوریه را زیر پا گذاشتیم، آدم‌هایی را که جزو آخرین نسل‌ها محسوب می‌شدند، پیدا کرده و هر کدام از ما، گوشه‌ای را جست‌وجو کردیم.
گوشه‌ها و آوازها را درآوردیم، تبدیل به نت کرده و کامل کردیم. همچنین فواصلی برای نزدیکی موسیقی ایران به موسیقی کُردی به دست آوردیم تا آهنگسازان بتوانند به راحتی از آنها استفاده کنند.
در واقع الگویی در اختیار نوازندگان قرار می‌دهیم و می‌گوییم به طور مثال برای رفتن از گام به گامی دیگر می‌توانید از این الگو به عنوان بهترین حالت استفاده کنید تا بتوانید برای آن‌هارمونی بنویسید. کتاب بسیار خوب و فوق‌العاده‌ای است که در دانشگاه موسیقی هلند و همچنین کنسرواتور روسیه منتشر می‌شود. به احتمال ۹۰ درصد این کتاب در دانشگاه آکسفورد نیز انتشار خواهد یافت.

منبع : روزنامه همدلی

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا