آفت فضای فرهنگی و سیاسی بوکان
* هاشم شیخ احمدی/ فعال فرهنگی
سالهاست که در اندیشه ریشه یابی علل و عوامل عقب ماندگی بوکان در زمینه های مختلف هستم نظر به اینکه تجربه خدمت در چند شهرستان اطراف بوکان را دارم از نزدیک به مسایل و توانمندیها و شرایط این شهرستانها هم آگاهی نسبی دارم، اگر در مقام مقایسه شاخصها قرار می گیرم در اکثرموارد قابلیتهای بالفعل و بالقوه بوکان از شهرهای اطراف بیشتراست.
غنای فرهنگی، توان بالای اقتصادی و خصوصاً اقتصادکشاورزی، تنوع اقلیمی و موقعیت ترانزیتی درکنار داشتن مردمانی خلاق و توانمند از جمله این شاخص هاست که متأسفانه اگر در مجموع تأثیر آنها رابرپیشرفت وتوسعه شهرستان بررسی می کنیم چندان مثمرثمر نیست، تا اینکه وارد مطالعه فضای سیاسی و ادبیات فرهنگ سیاسی شهرستان می شویم وآنگاه علت را می یابیم.
دوگانگی رفتار در میان سیاسیون و کسانی که خود را سردمدار امور شهر و صاحب سرنوشت مردم ( البته با کسب مشروعیت از همین مردم) می دانند.
تناقض و دوگانگی آشکار که اغلب اوقات در قالب تعریف و تمجیدهای لفظی اما تسویه حسابهای پشت پرده خطرناک سایه شوم خود را بر امور روزمره و دراز مدت مردم شهر گسترده است. عامل بازدارنده خطرناکی که علیرغم وجود پتانسیلهای متعددی که برای توسعه شهرستان موجودند و برشمردیم یک آفت و مانع جدی است.
اوج معضل این فرهنگ غیراخلاقی که مبتنی بر چاپلوسی و زبان بازی و سوار موج عموم پسندشدن است، زمانی به اوج خود می رسد که نخبگان و فعالان سالم و نگران از آینده شخصیت و پایگاه اجتماعی خود را کنار بکشند و بی تفاوت نظاره گر جولان موج سواران بی تفاوت بر سرنوشت مردم شوند. اینجاست که تر و خشک با هم می سوزد، ارزشهای اخلاقی تاحدی تنزل می یابد که قول و فعل افراد آنقدر متناقض و ضد هم است که غیر از توهین به شعور عمومی تفسیر و توجیه دگر ندارد. نمونه همین رفتارهای متناقض و سخنان دو پهلو و عوام فریبی ها را در دو سه هفته اخیر و تا به امروز در چند سخنرانی و مراسم همه شنیدیم که اگر دو نمونه آنها را درکنار هم قرار دهیم فاصله آنها شاید به میلیاردها سال نوری برسد!
للعجب چرا باید برای چند صباحی دنیای فانی برخی تا این حد خود و ارزشهای انسانی و آوازه شهر و جامعه و شعور و شخصیت مردم را در اذهان پایین بکشند.
مگر تاکی می توان صداقت را کتمان کرد!؟
مگر به یاد ندارند:« نام نیک گر بجای ماند ز آدمی، به که زو بجای ماند سزای زرنگار!»
مگر با دیده عبرت نیاموختند که استاد سخن چه خوب گفت دگران رفتند و ماهم بر رهیم.
سابقون خویش را ندیدند یا رفتند و نامی از اونها باقی نیست!
یا هستند و مردم برایشان جایگاه و پایگاهی مردم پسند دریغ می دارند.
آری علت عقب ماندگی بوکان مدیریت مبتنی بر تعریف و تمجید در ظاهر ولی سرا پا تسویه و حذف درکردار است و تا این رسم شوم رخت بر نبندد و آنچه برخی اقرار می کنند در عمل متعهد نباشند.
تغییر صورت و چهره ها رنگ کردن و پاک کردن صورت مساله است و مانند تجویز مسکن و استامینوفن برای دردهای لاعلاج است، و تودیع و معارفه ها سیرباطل و بیهوده است.کما تاکنون تودیع ها و معارفه ها شاهد بودیم ولی کاری از پیش نبردند.
امید است روزی یک رویی جای چند رویی و سخنان روک جای چند پهلویی را در فضای گفتمان شهر بگیرد تا آفتهای غیراخلاقی سد راه توسعه و پیشرفت شهر نشود و همگان در سعادت و احترام صیانت از حق خویش را وظیفه بدانیم.