اقتصادی

جراحی اقتصادی یا مجروح کردن اقتصاد کشور؟

*فواد اسماعیل پور

همزمان با گران شدن چند قلم کالای اساسی در بازار مدتی است که شوک و سردرگمی برای خریدن و نخریدن این کالاها در جامعه ایجاد شده است.از طرفی در شبکه های اجتماعی شعار و نصیحتی در حال رواج پیدا کردن و هشتک شدن است با عنوان (نخرید تا بگندد!) در حالیکه می بینیم در بعضی جاها مردم برای همین کالاهایی که قیمتشان چند برابر شده از ترس اینکه مبادا کمیاب شوند صف کشیده اند. این رفتاراجتماعی عکس العملی به شرایط وخیم اقتصاد حاکم در مملکت را نشان می دهد که گویا قرار است با این شیوه عمل دولتمردان یک جراحی اقتصادی صورت گیرد.
در این شرایط طاقت فرسا هر کسی ممکن است از سر دلسوزی و خیرخواهی و یا از روی مکر و اهداف ناثواب و یا از سر ناآگاهی و ندانسته راه اشتباه را نشان مردم داده و تئوری بدهند و برای مردم نسخه هایی غیر کارشناسانه بپیچند و نتیجتا این چنین شعارهایی را ترویج می دهند و چه از راه دور و شبکه های ماهواره ای و چه در شبکه های اجتماعی بر طبل توخالی خود می کوبند که آی مردم نخرید تا بگندد!
اما واقعیت این داستان چیز دیگریست. بنده (نویسنده این مقاله )اقتصاد دان نیستم اما بعنوان نه یک فعال اقتصادی ؛که بیشتر خود را یک کارگر اقتصادی این مملکت دانسته که این مسیر پر تلاطم را با پای پیاده و با تجربه عملی خودم از صفر پیموده ام و مشکلات تولید و صنعت این مملکت را با گوشت و پوست و استخوان خود لمس کرده ام.از سالهای زیادی از عمر و دوران جوانی خود را تجربه کارفرمایی و کارآفرینی را داشته ام و ماورای نظریات و تئوریهای شیک و پیک مدیران پشت میز نشینی که برای اقتصاد و صنعت و تولید این مملکت تصمیم می گیرند (در حالیکه هیچ نه از صنعت می دانند و نه از مدیریت و نه از اقتصاد) لازم دانستم که فقط از سر خیر خواهی توضیحی را مختصر و مفید و به زبان ساده برای آنهایی بگویم که تصور اشتباهشان از گرانی و نایابی و مشکلات اقتصادی امروز را معطوف به کارآفرینان و تولیدکنندگان و عرضه کنندگان این مملکت دانسته و در ذهن و باورشان این قشر قلیل جامعه همیشه حق بقیه را خورده و همچنان کمافی السابق مطابق فرمایشات و تلقینات سوسیالیست مابانه به چشم امپریالیسم قهاری به آنها می نگرند که با زور و استبداد کارگران فقیر و بیچاره را استثمار کرده اند.
متاسفانه همانطوری که اشاره شد بسیاری از مردم تصور اشتباهشان این است که کارخانه داران و تولیدکنندگان به دلخواه خود قیمتها را افزایش داده اند تا بیشتر سود کنند.اما واقعیت این است که وقتی سیاستهای دولت حمایتش را از طرف عرضه کنندگان بر می دارد و به طرف تقاضاکنندگان می چسبد همه اقتصاد مملکت اینچنین نامتوازن و دچار نوسان می گردد.
در یک مثال ساده وقتیکه دولت سوبسید خوراک طیور را بر می دارد و مرغدار مجبور می شود سویا و کنجاله را با قیمت شش برابری تهیه کند از طرفی قیمت مرغ فقط دو یا سه برابر افزایش پیدا می کند و باز هم می بینیم فروش در این چرخه معیوب برای تولید کننده مرغ ضرر است.پس در این شرایط یک مرغدار چگونه می تواند با همان قیمت قبلی تولید کند؟مگر اینکه بخواهد به مرغ ها ضایعات کارتن و نمک و هر نوع زباله های دور ریختنی دیگر بدهد تا فقط شکم مرغ ها را پر کند و یا اینکه تولید را کلا متوقف کند و بیشتر از این ضرر نکند.وقتیکه یارانه آرد را حذف کنید و دستور بدهید که نانوایان باید با همان قیمت قبلی نان را بفروشند آیا نانوا باید با گچ و آهک خمیر درست کند و نان بپزد؟(منظور از نان، شامل نان لواش و باگت و فانتزی و شیرینی و بیسکویت و خمیر پیتزا و تمام فراورده هایی که با آرد گندم تهیه می شود.)
بله درست است وقتیکه اقتصاد دستوری شد و هزینه های تولید بالا رفت مردم مجبورند با کیفیت بد و قیمت بالا کالاهای مایحتاج زندگی خود را خریداری و مصرف کنند. وقتیکه دولت به عرضه کنندگان دستور می دهد حقوق کارگران را پنجاه و هفت درصد اضافه کنید در ابتدا بسیاری از اقشار فقیر جامعه از این تصمیم دولت خوشحال می شوند.اما کارخانه داران برای جبران هزینه های تولیدشان مجبور می شوند یا بخشی از نیروی کار خود را اخراج کنند و یا مواد اولیه بی کیفیت و ارزان برای تولیدشان استفاده کنند و یا قیمت محصولاتشان را افزایش بدهند و یا به طور کلی دست از تولید بکشند و کارخانه را تعطیل کنند.در هر چهار حالت که بر شمردیم بیشتر از همه مردم عادی جامعه ضرر می کنند.وقتی کارخانه ای تعطیل شود افرادی بیکار می شوند و محصولاتی که آن کارخانه تولید می کرد در بازار نایاب می شود و قیمتها خود به خود افزایش پیدا می کند. وقتیکه کارخانه یا عرضه کننده ای برای جبران هزینه های تولیدش مواد اولیه بی کیفیت و ارزان استفاده کند در نتیجه محصولی بی کیفیت و ناسالم هم تولید می کند که نهایتا مردم از آن استفاده می کنند.مثلا ساندویچی یا شیرینی پزی برای اینکه قیمت روغن بالا رفته است الان به جای سه بار استفاده از روغن سرخ کردنی ده ها بار از آن استفاده می کند تا روغن سیاه شود و دیگر استفاده مجدد و بیشتر از این رنگ محصولاتش را عوض کند که آن را دور بریزد.و این محصول خوراکی که با چنین روغنی تولید شده مطمئن باشید بیماری زا و کشنده خواهد بود. وقتیکه مردم با اجناس بی کیفیت و گران روبه رو شوند به سراغ اجناس خارجی با کیفیت و ارزان تر می روند و پولها و سود ها به کشورهای همسایه سرازیر می شود.
دوباره باعث شکست عرضه کنندگان داخلی شده که باز هم خود همین مردم هستند که ضرر می کنند.یک تصمیم غلط ،باعث یک شوک غیر عادی در بازار می شود که ممکن است ضررهای هنگفتی را به دنبال داشته باشد و این ضرر در یک چرخه اقتصادی دوباره به خود مردم بر می گردد.مثلا همین کارخانه و یا کارخانه هایی که قرار است از آن نخریم تا محصولاتش بگندد و ورشکست شود از همین مردم هستند .همین کسانیکه که بعنوان نیروی کار در آن کارخانه کار می کنند جزو مردم و اقشار جامعه هستند.در صورت تعطیل شدن یک بنگاه اقتصادی حالا چه کارخانه تولیدی باشد و چه شرکت بازرگانی و عرضه کننده محصولات خارجی باشد در صورت توقف فعالیتشان باعث بیکاری و تورم در جامعه می شوند.کسانیکه بعنوان نماینده فروش در بعضی شهرهای ایران محصولات این کارخانه را پخش می کنند هم حالا باید به دنبال عرضه کننده دیگری و یا محصولات دیگری باشد که پخش کنند. یا آن راننده ای که محصولات این کارخانه را به شهرهای دور و نزدیک ایران جابه جا می کرد، الان باید دنبال بار دیگری بگردد.پیرمردی که مغازه کوچکی در فلان شهرستان دور افتاده دارد که محصولات این کارخانه را می فروشد ولی حالا که همه قرار است برای مدتی نخرند که بگندد او هم کارو کاسبی اش کساد و بی رمق شده و همه اجناسش در مغازه بی مشتری مانده است.چون هیچی کاسبی نکرده و پولی ندارد که خرج کند. نه می تواند از مغازه کنار دستش مرغ بخرد و نه می تواند نان تهیه کند.پس کار آن نانوا و آن مرغ فروش هم کساد می شود.اگر ماشینش خراب شود چون پولی ندارد ترجیح میدهد فعلا آنرا تعمیر نکند پس کار مکانیک و تعمیرکار هم کساد شده است. مردمی که اولویت اولشان سیر کردن شکم خانواده است به فکر خرید لوازم خانگی و لوازم لوکس هم نخواهند بود. پس این رکود به بازار این اجناس هم سرایت می کند و نهایتا تمام بازار ها دچار انفعال و کسادی خواهند شد.در عوض کسانی هم که پول نقد دارند به خاطر ترس از بی ارزش شدن بیشتر دارائی شان به سراغ خریدن کالاهای غیر مصرفی و سرمایه ای می روند.مثلا طلا و ارز و املاک در این شرایط گران می شوند چون مردم پول نقدشان را با این کالاها معاوضه می کنند.و این زنجیره تاریک تا اعماق جامعه رسوخ می کند. جامعه ای که همه افراد آن از همین مردم تشکیل شده است.
پس نتیجه می گیریم همه کسب و کارها در بازار زنجیروار به هم متصل و وابسته هستند و ازهمدیگر تاثیرپذیری دارند و مستقیما بر روی زندگی و رفاه و آسایش مردم تاثیر دارند. قبل از اینکه بخواهیم این وابستگی را در بازار از منظر علم اقتصاد بررسی کنیم باید بدانیم که کل معنا و مفهوم اقتصاد از دو چیز خلاصه شده است:عرضه و تقاضا
این دو عامل مانند دو کفه ترازو هستند که سنگین شدن یکی باعث عدم تعادل و نوسان این ترازو می شود.
وقتی که یک جنس در بازار نایاب و کم می شود یعنی عرضه آن جنس کم شده اما تقاضا همچنان وجود دارد.بنابر این باعث عدم تعادل ترازو شده و منجر به افزایش قیمت آن جنس می شود و این افزایش قیمت موجب می شود تقاضا برای آن کم تر شده تا زمانیکه تعادل در ترازو ایجاد شود.برعکس وقتی تقاضا برای یک کالا کم می شود اما عرضه به همان میزان قبلی وجود دارد یا باید قیمتها کاهش پیدا کند که تقاضا به همان میزان زیاد شود و یا بعضی از تولید کنندگان و عرضه کنندگان دست از کارشان بکشند و عرضه نکنند تا این تعادل برقرار شود.سیاستهایی که دولت برای کنترل عرضه و تقاضا به کار می بندد بیشتر دو نوع است.این سیاستها یا مبتنی بر عرضه و یا مبتنی بر تقاضا هستند.این دو روش رایجی است که دستوردهندگان اقتصادی برای کنترل تعادل ترازوی عرضه و تقاضا بکار می برند. البته روشهای دیگری هم وجود دارند مانند سیاست های درآمدی، که در اینجا به آن نمی پردازیم.
اگر دولت طرف تقاضا را بگیرد مثلا با تزریق پول به بازار و کاهش نرخ بهره و دادن وام ، یارانه و کوپن به مردم تا بتوانند در بازارخرید کنند خود به خود تقاضا زیاد می شود و باید به همان نسبت هم عرضه کنندگان محصولاتشان را برای این بازار خوب افزایش دهند.
اما اگر دولت سیاست طرف عرضه را بگیرد مثلا نرخ بهره را افزایش دهد تا پول های سرگردان از بازار جمع شود و به جای دادن پول و وام به مردم در عوض به کارخانه ها و بنگاه های اقتصادی وام بدهد تا بهتر و بیشتر تولید کنند و به بازرگانان مشوقهایی بدهد تا کالاهای بهتری وارد کنند و نرخ مواد اولیه تولید کاهش پیدا کند.معافیتهای مالیاتی ایجاد کند. به طور کلی امکانات و شرایط تولید بهبود پیدا کند.آن وقت عرضه کنندگان زیاد می شوند و تولید بیشتر می شود و چون در این معادله کفه ترازوی عرضه بیشتر شده است باید قیمت کالاها کاهش پیدا کند تا تقاضا به همان اندازه زیاد شده و این ترازو متعادل گردد.
اما متاسفانه دولت برعکس این عمل میکند چون سیاستی که دولت امروزه به کار برده و نامش را جراحی اقتصادی گذاشته اند یا همان روش اقتصاد کینزینی ، سیاست شکست خورده حمایت از طرف تقاضا است.دادن کوپن و یارانه به مردم مثال پدری است که پول توجیبی فرزندش را افزایش می دهد تنها به این شرط که هزینه نان و خوراک و لباس و سرپناه و اجاره و …بعهده خود فرزند باشد.
در حالیکه یارانه فقط برای چند کالای خاص و تنها برای قشر خاصی از مصرف کنندگان خواهد بود، اما تاثیر گرانی اولیه این کالاها بر روی دیگر مصرف کنندگان ناگزیر به تمام کالاهای دیگر زنجیروار سرایت خواهد کرد.مثلا شما نرخ گازوئیل را افزایش دهید و فقط به قشر خاصی از مردم گازوئیل سهمیه ای بدهید.از طرفی تمام سیستم حمل و نقل کشور دچار افزایش قیمت خواهد شد.و دیگر تولیدکنندگان در مسافتهای دورتر نمی توانند کالاهایشان را با این قیمتهای گران جابه جا کنند و منجر به افزایش قیمت کالاهایشان شده و باعث رکود و بیکاری بیشتر در مناطق حاشیه ای و دورتر ایران می شود.وقتیکه طرف تقاضا کشنده اقتصاد باشد و قوانین سخت برای طرف عرضه وجود داشته باشد نهایتا عرضه داخلی متوقف و نابود می شود و مردم به سمت خرید کالای خارجی و کالاهای قاچاق روی می آورند.و این پدیده جدید در آینده به جای جراحی اقتصادی که منجر به بهبود گردد منجر به شکست اقتصادی خواهد بود.
دولت به جای چنین تصمیمات شتابان و دستوری که فقط رنگ و روی بزک شده ای روی اقتصاد باشد باید این بیماری و اوضاع وخیم را از ریشه درمان کند.در اولین اقدام به جای اقتصاد دستوری دولت باید تصدی و نقش و دخالتش را در بازار کم کند.به جای خصوصی سازی ظاهری و اسمی که فقط مدیران انتسابی خود را در این بخشها گمارده است و از این طریق مجرایی برای افزایش رانت عده ای باز شده باید به فکر خصوصی سازی واقعی و رها کردن اقتصاد و بازار به دست فعالان و کاربلدان اقتصادی باشد تا قیمتها خودشان را در بازار بر اساس عرضه و تقاضا پیدا کنند.
همچنین در اقدامات بعدی با باز کردن گمرکات کشور راه را برای تقویت مبادلات تجاری با سایر کشورها از طریق صادرات و واردات کالاهای اساسی و ایجاد رقابت در تولیدکنندگان فراهم نموده و در رابطه با اقتصاد بین الملل ،از طریق ترویج و بهبود مراودات سیاسی با سایر کشورها زمینه تجارت آزاد و اقتصاد باز برای کشور را فراهم نموده تا همه چیز به روال عادی برگردد.و تعادل این ترازوی نامتوازن برقرار شود.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا